خاطرات عید 1393
تحویل سال 1393 ساعت 20:27 شب پنجشنبه ،شگون سال 1393 گل پسرم آقا ارمیاست بعد از تحویل سال من و بابایی و آقا ارمیا آماده شدیم و به خونه بابابزرگ که البته چون عمو محمدشون کربلا بودند و بابابزرگ شون اونجا تشریف داشتند رفتیم و بعد از یک ساعتی به خونه باباعلی اومدیم و شام سبزی پلو با ماهی رو همگی نوش جون کردیم و ساعت 1بامداد بود که به خونه برگشتیم. مرواریدهای پسرنازنینم تو عید نمایان شد و وقتی به پسرم با لیوان آب میدم دندوناش صدا میکنه قربون مرواریدای قشنگت بشم مامانی . روز جمعه که اولین روز فروردین 1393 هم میشه صبح آماده شدیم و به خونه عمه ...